وقتی...
وقتی خسته ام...
وقتی کلافه ام...
وقتی دلتنگم...
بشقاب ها را نمی شکنم...
شیشه ها را نمی شکنم...
غرورم را نمی شکنم...
دلت را نمی شکنم...
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسه...
این بغض لعنتیه...........
کوروش...
روزی دختر جوان و زیبارویی نزد کوروش کبیر آمد...
و به کوروش گفت: من عاشق شما هستم...
کوروش به دختر گفت من لایق زیبارویی چون تو نیستم...
و برادر من که پشت سر تو ایستاده لیاقت تو را دارد...
چرا که او زیباتر وبرتر از من است...
دختر بلافاصله برگشت و پشت سر خود را نگاه کرد اما کسی را ندید...
با تعجب رو به کوروش کرد...
کوروش در چشمان دختر خیره شد و گفت:
عاشق من نیستی چرا که اگر عاشقم بودی...
برای دیدن فردی که برتر و زیباتر از من است به عقب بر نمیگشتی....
آموخته ام...
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را
دارد .
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق شویم.
آموخته ام ... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ، بلکه شخص دیگری
فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت
داد.
آموخته ام ... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر
خورد با آنرا انتخاب کنم.
آموخته ام ... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی
ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .
آموخته ام ... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از
شما خواسته می شود ، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی
است برای گرفتن دست او و قلبی است برای فهمیدن وی...